گریه مستانه بی می می کند ما را خراب سیل بیکارست چون از خود برآرد خانه آب
از ترحم حسن جولان می نماید در نقاب ساقی از بی ظرفی ما می کند در باده آب
می شود در دور خط عاشق ز جانان کامیاب بیشتر گردد دعا در دامن شب مستجاب
عمر را پاس نفس باز ندارد ز شتاب نتوان زد به گره آب روان را ز حباب