چه خیال است کند مست ترا باده ناب مستی چشم ترا آب خمارست شراب
روز در جام می آویز که در شب می ناب همچو آبی است که لب تشنه بنوشد در خواب
چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب اشاره ای است که بر در زن از جهان خراب
یکی دو شد ز اجل ماتم روان غریب دوباره کور شود کور در مکان غریب