کلید فتح بود از دل شکسته گدا را
در گشاده روزی است چشم بسته گدا را
قرار نیست دمی چون شرار، خرده جان را
چه حاجت است به طبل رحیل ریگ روان را؟
زهی ز روزن داغ تو روشنایی دلها
شکست طرف کلاه تو مومیایی دلها
نیست پروای کدورت دل بی کینه ما را
زنگ پیراهن تن می شود آیینه ما را